گریه ی برگ
کی عطر آبی ات به تن خاک می رسد
یک قطره ات به سینهٔ صد چاک می رسد
یک قطره ات به سینهٔ صد چاک می رسد
هان گوش کن تو گریهٔ هر برگ را نسیم
پژواک ناله ای که به افلاک می رسد
در امتداد بیشه چه پیچیده پر طنین
این زوزه های باد که غمناک می رسد
افسرده در مجاورت رود سبزه ها
تا پای گِلْ به چشمهٔ دل پاک می رسد
با کوچ این طراوت سرسبز، از کویر
توفان شن به همره خاشاک می رسد
خون خورده باغ و برگ کجا شد عطوفتت
هر خوشه تاولی است که در تاک می رسد
ای ساقه های سبز تنومند تر شوید
دستان داس و تیشه چه بی باک می رسد
#ایرج_قبادی_بریران
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم آبان ۱۳۹۷ ساعت 10:30 توسط آشنا
|