مجموعه رباعی گنجشک خیابان گرد

میبینیام اغلب لبِ خندان دارم
در دل غم بیشمار پنهان دارم
هرچند که آسمان چشمم صاف است
با این همه احتمال باران دارم
ایرج قبادی بریران
 

میبینیام اغلب لبِ خندان دارم
در دل غم بیشمار پنهان دارم
هرچند که آسمان چشمم صاف است
با این همه احتمال باران دارم
ایرج قبادی بریران
مجموعه رباعی «گنجشک خیابان گرد» پنجمین اثر ایرج قبادیبریران توسط نشر فرهنگ ایلیا منتشر شد.
پیش از این مجموعه شعرهای فارسی «سرشار از روشنی»، «یک جرعه نگاه» و مجوعه شعرهای گیلکی «دیل فُرشان»، «شورمه هوا» از این شاعر گیلانی به چاپ رسیدهاند.

در بادیه ی غدیر کامل شده است
با خطبه ی بی نظیر کامل شده است
شک نیست که دین با سفر آخر عشق
در واقعه ای کبیر، کامل شده است
ایرج قبادی بریران

من تشنه ی یک جرعه کلامم آقا
مشتاق  اجابت  سلامم  آقا
از خطه ی گیلان به حضور آمده ام
همسایه ی خواهر امامم* آقا
 
ایرج قبادی بریران
*خواهر امام : فاطمه اُخری خواهر تنی امام رضا(ع) که آرامگاهش در محله ای به همین نام در شهر رشت قرار دارد.

بعدازاین ظلمتِ شب صبحِ دل آرا برسد
به یقین آیتِ روشنگرِ فردا برسد
همه مشتاقِ طلوعِ دگری چشم به راه
ز افق پرتوِ خورشیدِ شکوفا برسد
به نسیمِ سحری باغچه بیدار شود
دمِ عیسائیِ او  معجزه آسا برسد
خبراز آمدن وکوچه پُراز عطرِ حضور
بشتابم که نگاهم  به تماشا برسد
مُتبَرِّک ز طوافی نفسِ زائرِ عشق
به ضریحِ رخِ او دستِ تمنا برسد
اگر ابرِ متراکم  به کناری  برود
نظرِ نور بر این پنجره ی ما برسد
چه تلاقی ی قشنگیست که درساحلِ وصل
لبِ یک رود به پیشانیِ دریا برسد
ایرج قبادی بریران
آتش به خیمه ها که نه آتش به جان زدند
سیلی به گُر گرفته رخ کودکان زدند
برداشتند  از  سرِ زنها  حجاب را
با تیغ ِ در غلاف ، سرِ ناتوان زدند
دودی غلیظ پُر شده بود آسمان دشت
گویی سیاه چادر شب ، سایبان زدند
زنجیر های کینه به دستان روشنی
با چوب عقده ، پشت امام زمان زدند
بر روی ناقه ، قامت زینب خمیده تر
آنقدر تازیانه بر این کاروان زدند
بیگانه شان خطاب نمودند شامیان
بر خاندان نور چه زخم زبان زدند
گفتند رأس و طشت طلا را بیاورند
نا باورانه بر لب گل خیزران زدند
کافی نبود داغ جگر سوز اهل بیت
این بار دشنه را به دل استخوان زدند
در مجلس یزید علی بود و خطبه اش
تا نشنوند حرف حقیقت اذان زدند
#ایرج_قبادی_بریران
مصلی امام خمینی (ره) - سالن شبستان - راهرو 19 - نشر شانی
