مصائب بعد از روز عاشورا
آتش به خیمه ها که نه آتش به جان زدند
سیلی به گُر گرفته رخ کودکان زدند
برداشتند  از  سرِ زنها  حجاب را
با تیغ ِ در غلاف ، سرِ ناتوان زدند
دودی غلیظ پُر شده بود آسمان دشت
گویی سیاه چادر شب ، سایبان زدند
زنجیر های کینه به دستان روشنی
با چوب عقده ، پشت امام زمان زدند
بر روی ناقه ، قامت زینب خمیده تر
آنقدر تازیانه بر این کاروان زدند
بیگانه شان خطاب نمودند شامیان
بر خاندان نور چه زخم زبان زدند
گفتند رأس و طشت طلا را بیاورند
نا باورانه بر لب گل خیزران زدند
کافی نبود داغ جگر سوز اهل بیت
این بار دشنه را به دل استخوان زدند
در مجلس یزید علی بود و خطبه اش
تا نشنوند حرف حقیقت اذان زدند
#ایرج_قبادی_بریران
       + نوشته شده در دوشنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 18:13 توسط آشنا
        | 
       
   
 
 
	  
      
  
  
  
 